بالاخره امروز رودخانه هم شکست. دیروز آن علامت چوبی شکسته بود و امروز ظهر یخ های رودخانه همه با صدای های بلند بالا وپایین می رفتند و خرد می شدند. من اول که از دور رودخانه را دیدم ، واقعا مبهوت شدم . مثل کوه های یخی بود. دل رودخانه پر از صخره های یخ بود . نزدیک تر که رفتم مبهوت صدای خرد شدن یخ ها شدم که از عمق رودخانه خود را بالا می کشید و می خروشید. یخ ها چنان به حرکت در آمده بودند که حتی برای ساکنان قدیمی اینجا هم هیجان انگیز می نمود. تنه درختانی که بر اثر طوفان ها شکسته و در عمق رودخانه مدفون شده بودند ، با یخ های در حال آب شدن به سطح رودخانه حرکت کرده بودند و در میان سفیدی و گل آلودگی یخ ها ، تنه درختان بود که خود نمایی می کرد. من از ساعت 2 ظهر مشغول تماشا و گوش دادن صدای خرد شدن یخ ها بودم تا ساعت 9 شب . ساعت 7 شب هم جشنی در کنار رودخانه راه افتاده بود به صرف هات داگ و موسیقی . جای همه شما خالی .اگر بودید یک عالمه لذت می بردید ازدیدن و شنیدن خرد شدن یخ ها
May 9, 2005
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
2 comments:
امیدوارم همیشه خوش باشی ودر زندگی لذت ببری
امیدوارم همیشه در زندگیت بهار باشد حتی در آلاسکای سرد و یخی
Post a Comment