درباره جرایم

قسمت مرکزی و جنوب شرقی آلاسکا از جمله منطقه اطراف انکریج ( مرکز تجاری و پرجمعیت ترین شهر آلاسکا ) با سلسله ای از کوه احاطه شده است . این کوهها در فصل زمستان پوشیده از یخ و در فصل تابستان آمیخته ای از برف و سبزه و درختچه است. چندعکس از کوههای انکریج در فصل تابستان در آرشیو ماه جولای وجود دارد که بد نیست نگاهی به آنها بیندازید

درباره گرمای هوا در فصل تابستان سوال شده بود . اول این نکته را بگویم که بود و نبود یخ و برف، نشانه اصلی تغییر فصل در

بثل است . به این معنی که در بثل یا تابستان وجود دارد یا زمستان. آب شدن برفها معمولا در ماه می رخ می دهد و شکسته شدن یخ رودخانه ( عکس هایش را در آرشیو ماه نگاه کنید) نشانه آآغاز تابستان است که بابت آن همه جشن گرفته می شود. سه ماه جون ، جولای و اگوست فصل تابستان در بثل است که همه جا به طرز زیبا و شفگت انگیزی سرسبز می شود. گرمای هوا هم در فصل تابستان بین 10 تا 16 درجه سانتی گراد است . در عین حال بعضی موارد هم بوده که هوا بشدت گرم شده و به 25 درجه سانتی گراد رسیده است . این راهم بگویم که اکثر خانه های اینجا پنکه سقفی دارند که بعضی روزهای تابستان به کار می آید.25 درجه سانتی گراد خنک ترین هوا در تهران درفصل تابستان است اما اینجا که هشت ماه سال در سرمای زیرصفر درجه سپری می شود، 25 درجه می تواند گرم ترین هوا باشد!

البته که در آرامش اینجا حوصله مان سر هم می رود. بد جوری هم سر می رود مخصوصا برای کسانی مثل من که شاغل نیستند. اولش که واقعا خیلی سخت است آن هم اگر از شغل پر جنب و جوشی مثل روزنامه نگاری و شهری شلوغ مثل تهران آمده باشی . مثلا ابتدا گذران روزهای هفته در آرامش و سکوتی که اینجا داره ، برایم خیلی سخت بود اما الان عادی تر شده است . می گویم عادی تر نه به این معنی که الان اصلا حوصله ام سر نمی ره . مخصوصا تابستان ها که شبهایش به روشنایی روز است . اما یک خوبی که تابستان داره این است که مثلا ساعت 8 شب می روی ماهی گیری و تا ماهی ها را تمیز کنی و خرد کنی و فریزر کنی ، ساعت میشه 1 یا 2 صبح که تازه داره هوا تاریک میشه و شب به معنی تاریکی فرا می رسه. در عین حال اینجا به خاطر ساختار روستایی و نبود امکانات سرگرم کننده مثل سینما یا کنسرت و ... مهمانی برگزار کردن خیلی مرسوم است . خانه ما تقریبا یکی از مراکز ثابت

تدارک مهمانی به صرف شام و چای است

به طور کلی ضریب امنیت اینجا خیلی بالاست . مثلا ما و خیلی های دیگر در خانه شان را اصلا قفل نمی کنند مگر این که به مسافرت بروند. اما در عین حال ، هر جا که انسان زندگی میکنه جرم و جنایت هست. اینجا هم مثل بقیه اجتماعات انسانی جرایمی وجو دارد. جرایمی مثل قتل ،فرزند آزاریی و همسرآزاریی که البته در اکثر مواقع، مجرم در حین انجام ارتکاب جرم ، الکلی بوده است . موارد دزدی درست حسابی مثل ماشین دزدی اتفاق نمی افته . چون دزده نمی دونه که ماشین را کجا قایم کنه . چون راهی وجود ندارد. یک روستای محاصره شده در یخ است که هیچ جاده ای جز هوا و آب ندارد.به خاطر همین اکثر افراد ماشین هایشان را قفل نمی کنند. در عین حال ، دزدی دوچرخه امکان دارد که اتفاق بیفتد. من فعلا این ها را می دونم . هنوز به لحاظ آماری اطلاعاتم کامل نیست