اینجا هم قسمت دیگری از روستا مشرف به اقیانوس منجمد شمالی است . استخوان های سر نهنگ هم در طرفین عکس دیده میشود. آن دو کلمه که زیر عبارت خوشامدگویی به بئرو نوشته شده، به زبان اسکیمویی است
10 comments:
Anonymous
said...
حدود سه ماه است که ستاره قطبی را نخوانده ام. مشتاق بودم شعر و داستان یا چه بگویم هر نوع فیکشن اسکیمویی بخوانم. البته همین روال کار شما بسیار جذاب و خواندنی ست.
در تاریخ 30 دسامبر 2005 نوشته بوده اید که می خواهید کتاب بنویسیدو بعد در انتهای متن به آغاز کتاب اشاره کرده و متنی را نوشته اید. معمولاض برای روزنامه نگاران آغازها بسیار مهم هستند. و درمورد کتاب نیز آغاز می تواند کاری مهم انجام دهد. اما کسی که آن آغاز را نوشته بود متفاوت از کسی بود که ستاره قطبی را می نویسد. میدانم که هر دو شما هستید. منظورم لحن راوی ست. دلیل ارتباط من با وبلاگ شما -که مثل شب های امتحان در دانشگاه ، حدود 5 ساعت و اندی مقابل مونیتور هستم و نگاه می کنم و می خوانم این است که لحنی آمیخته با اشارات، تکه تکه گفتن، دقت روزانه، حل نشدن در سحر زیبایی های طبیعت قطب، دوری از کلی گویی یا بزرگ نمایی های فردی، خروج از حالت شاعرانه کلاسیک درگزارش و در نهایت حرکت در زندگی ملموس روزانه است. شما در آن آغازی که ارائه کرده اید بیشتر به کلیدر دولت آبادی نزدیک شده اید تا ستاره قطبی ی دوست داشتنی که ما را با زندگی در آلاسکا آشنا می کند. با آنکه به من ارتباطی ندارد اما خوشحال خواهم شد کتابی از اکرم دیداری بخوانم که بیشتر با لحن وبلاگ اش نوشته شده باشد، البته منظم تر و با دقایق و ارجاعات و اشارات علمی و جامعه شناختی ی بیشتر. لحن وبلاگ تان عالی ست. در تمام پاراگراف هایش زندگی با خنده های مودبانه ای وجود دارد-خنده و نه طنز- که خواننده را برای خواندن راحت می کند.
Kia Ora (Hello) from a blogger down under in New Zealand. I was "skiing" the blog world when your blog popped up, so I thought I would say hello, even though I cannot understand your language. I really like your photos. Can I list your blog on my blog - 21 21 21 Blogs ???
صالح ،اسکیموها خط جداگانه ندارند. یعنی ادبیات مکتوب ندارند. اما آنچه نوشته شده از زبان اسکیمویی به انگلیسی نوشته شده است. مثل فارسی ما که به انگلیسی می نویسم . ببخشید که من کامل توضیح نداده بودم.
اکرم دیداری هستم.
لیسانس روزنامه نگاری و فوق لیسانس علوم ارتباطات اجتماعی دارم. در سال های ۱۳۸۳-۱۳۷۲ در ایران روزنامه نگار بودم.از زمستان ۱۳۸۳ تا پاییز ۱۳۸۷در بتل روستایی واقع در آلاسکا زندگی کردم.در این وبلاگ راجع به زندگی در آلاسکا و فرهنگ اسکیموها می نوشتم. در سالهایی که در بتل بودم در مدرسه ابتدایی با کودکان استثنایی کار کردم. به رشته معلمی علاقه مند شدم و دارم در این رشته در کالیفرنیا درس می خوانم
10 comments:
حدود سه ماه است که ستاره قطبی را نخوانده ام. مشتاق بودم شعر و داستان یا چه بگویم هر نوع فیکشن اسکیمویی بخوانم. البته همین روال کار شما بسیار جذاب و خواندنی ست.
در تاریخ 30 دسامبر 2005 نوشته بوده اید که می خواهید کتاب بنویسیدو بعد در انتهای متن به آغاز کتاب اشاره کرده و متنی را نوشته اید. معمولاض برای روزنامه نگاران آغازها بسیار مهم هستند. و درمورد کتاب نیز آغاز می تواند کاری مهم انجام دهد. اما کسی که آن آغاز را نوشته بود متفاوت از کسی بود که ستاره قطبی را می نویسد. میدانم که هر دو شما هستید. منظورم لحن راوی ست. دلیل ارتباط من با وبلاگ شما -که مثل شب های امتحان در دانشگاه ، حدود 5 ساعت و اندی مقابل مونیتور هستم و نگاه می کنم و می خوانم این است که لحنی آمیخته با اشارات، تکه تکه گفتن، دقت روزانه، حل نشدن در سحر زیبایی های طبیعت قطب، دوری از کلی گویی یا بزرگ نمایی های فردی، خروج از حالت شاعرانه کلاسیک درگزارش و در نهایت حرکت در زندگی ملموس روزانه است. شما در آن آغازی که ارائه کرده اید بیشتر به کلیدر دولت آبادی نزدیک شده اید تا ستاره قطبی ی دوست داشتنی که ما را با زندگی در آلاسکا آشنا می کند. با آنکه به من ارتباطی ندارد اما خوشحال خواهم شد کتابی از اکرم دیداری بخوانم که بیشتر با لحن وبلاگ اش نوشته شده باشد، البته منظم تر و با دقایق و ارجاعات و اشارات علمی و جامعه شناختی ی بیشتر.
لحن وبلاگ تان عالی ست. در تمام پاراگراف هایش زندگی با خنده های مودبانه ای وجود دارد-خنده و نه طنز- که خواننده را برای خواندن راحت می کند.
باورنکردنی است.
من که از زیبایی این وبلاگ به ذوق آمدم.
باورم نمی شد قطب شمال اینقدر مجهز باشد و بشود به صورت توریستی از آن بازدید کرد.
به شما تبریک می گویم و مرسی ازمطالب زیباتان.
آرش سرخ
arash_redcat@yahoo.com
http://www.redarash.com/
مجید از وبلاگ صبح: من نتوانستم وبلاگت را باز کنم میشه آدرست را بگذاری
cool
نمس دونستم اسکیمو ها خط جدا گونه ایهم دارند خیلی جالب بود
Kia Ora (Hello) from a blogger down under in New Zealand. I was "skiing" the blog world when your blog popped up, so I thought I would say hello, even though I cannot understand your language. I really like your photos. Can I list your blog on my blog - 21 21 21 Blogs ???
بنظر میرسد شما یک لحن همیشگی دارید با یکسری عکس که بنظر خسته کننده هستندالبته شاید برای این است که در آلاسکا جز یخ و برف چیزی نیست
وبلاگت رو توی شماره همين هفته مجله چلچراغ معرفی کردم.
سلام. مثل همیشه آرامش بخش و گرم، اون هم در این سرمای نفس گیر قطب :) ....به خاطر لینک ممنونم
صالح ،اسکیموها خط جداگانه ندارند. یعنی ادبیات مکتوب ندارند. اما آنچه نوشته شده از زبان اسکیمویی به انگلیسی نوشته شده است. مثل فارسی ما که به انگلیسی می نویسم . ببخشید که من کامل توضیح نداده بودم.
Post a Comment