Dec 24, 2006

سور تمه رانی

سورتمه رانی روی رودخانه چند وقتی است که شروع شده. ماه پیش فقط لایه روی رودخانه یخ زده بود و دو نفر با سورتمه ماشینی شون روی رودخانه رفتند که به علت شکسته شدن یخ روی رودخانه ، غرق شدند. اما الان رودخانه کاملا یخ زده است و حتی بعضی ها رانندگی روی رودخانه را برای رفت و آمد میان دهات های اطراف بثل شروع کرده اند. امروز، طول خورشید ساعت یازده صبح و غروب خورشید ساعت چهار و نیم عصر بودPosted by Picasa

18 comments:

Anonymous said...

سلام
یک دنیا حرف نوشتن هست از خارج برای ما و اونوق شما اکرم خانونم هر دو سال یک بار آپ می کنی که چی

Anonymous said...

Correct time is :
Sunrise 10:15 (AKST)
Sunset 15:44 (AKST)

Anonymous said...

سلام و درود اكرم خانم ديداري . احوال شما ؟ خودت و همسر گرامي خوبيد؟ اميدوارم كه هميشه پيروز و شاد باشيد راستش خيلي وقته از شما بي خبرم اين را بهانه اي كردم تا هم حال احوال كنم هم شما را به اين بازي وبلاگ نويسي به نام يلدا بازي كه بچه هاي وبلاگ نويس راه انداخته و همديگر را دعوت مي كنن؛ من هم شما را در وبلاگم دعوت كرده ام تا شريك شويد. تمامي اينها بهانه اي جهت جويا شدن احوال و تجديد خاطرات گذشته .
براي شما و خانواده محترمتان سربلندي و موفقيت از صميم دل خواستارم .
خوشحال مي شوم به سايت من نيز سري بزنيد.
www.khatkhati.net

Anonymous said...

سلام
خوش به حالتون ..
امروز پنجمین سه شنبه 5/10/1385سالروز تولد وبلاگ مون است از ديروز تا حالا سرعت اينترنت خونه مون به صفر رسيده ولي چه کنيم قبلا گفته بوديم که در اين روز جشنی در وبلاگ ما برپاست ولي با سرعت ها فکر نکنم به کسي چيزي برسه آخه مي خواستم همه دوستان را امروز دور هم جمع کنم نمي دونم بشه يا نه ولي از ته دل خوشحال میشیم شما رو هم ببینیم يادتون نره

Anonymous said...

سلام اکرم خانم. ممنون از تبریکت.
خوشحالم که دوباره هرچند کوتاه می نویسی.
همچنان منتظر مطالب زیبا و جالب شما می مانم.
ولی چه حیف که هیچکدام از عکسها را نمی توانم ببینم.
شاد و سربلند باشی.

Anonymous said...

یلدا بازی
پانزده سال پیش دوستم را قانع کردم که تماس با رادیوهای خارجی اشکالی ندارد و اطلاعات با این مسائل کاری ندارد ولی هر چه سعی کردیم نتوانستیم بنابر این از اپراتور رزرو مکالمات بین المللی خواستیم رادیو آمریکا را برایمان بگیرد و او چنین کرد ولی دوستم در شروع صحبت ترسید و تلفن را قطع کرد ما هردو در تردید بودیم که دوباره اپراتور مخابرات به ما زنگ زد و با لحنی لات گونه پرسید چرا قطع کردید و ما گفتیم ببخشید و او دوباره صدای آمریکا را برای ما گرفت بعد از اینکه دوستم یک دهن داریوش خواند و قطع کردیم من گوشی را برداشتم تا با منزل تماس بگیرم که این پیام را شنیدم مشترک گرامی تلفن شما تا اطلاع ثانوی مسدود است !
تازه چند ماهی بود که سفارت عراق بازگشائی شده بود من همینطوری و برای تست از یک تلفن همگانی با سفارت تماس گرفتم و اخطار دادم که قرار است امروز عده ای ... به سفارت حمله ی موشکی کنند . در آنطرف خط ولوله ای به پا شد و مرتب افراد مختلفی گوش را می گرفتند و با زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی با من صحبت می کردند که من هم با یک زبان می گفتم سفارت را تخلیه کنید.
آیا زندگی ارزش آن را دارد که انسان به خاطرش بمیرد ؟! احتمالا جواب شما منفی است ٬ راستش آن زمان این سخت ترین سوالی بود که در ذهن من طرح شد . ولی مافیا آنقدر

Anonymous said...

مافیا آنقدر فشارهایش را زیاد کرد که دیگر صبرم لبریز شد. طرد از خانواده و فامیل ٬ تهدیدهای پی در پی 110 خیابان گردی و همنشینی با ارازل واز همه بدتر نمایشهای عجیب خیابانی و حمله های هوشمندانه وناجوانمردانه و فکری مافیا ٬ همه و همه باعث شدند تا همزمان برای روزنامه ی ایران و محمد علی ابطحی ایمیل بفرستم و خیلی جدی اخطار بدهم که اگر وضعیت به این صورت ادامه یابد در مقابل ساختمان روزنامه کتاب زندگیمو می بندم !
یاد اولین تهدیدم افتادم ٬ زمانی بود که از دادگاه به جرم اخلال در نظم عمومی و این حرفها احضاریه گرفتم . راستش زمانی که در دانشکده شلوغ سیاسی ! می کردم هرگز فکر نمی کردم کار به اینجاها بکشه بعد از گرفتن احضاریه و البته تهدیدهائی که از اطراف می رسید ٬ از نبوغ ایرانیم کمک گرفتم و برای آنکه حکم دادگاه را سبک کنم خودمو به افسردگی زدم و اعلام کردم که دیگه انگیزه ای برای ادامه ی زندگی ندارم ودر جلسه ی دادگاه با یک تیغ چنین و چنان می کنم ! آخه می دانستم که دوستانم خبر چینی می کنند ... تقریبا با شرایط سختی که گرفتارش بودم مطمئن بودم که اونها حرف منو جدی خواهند گرفت ولی حساب مافیای اطلاعات لعنتی رو نکرده بودم اونها موذیانه حرکت می کردند. و به خوبی می دانستند که من اجبارا بلوف می زنم ... دادگاه من بیشتر شبیه به یک خیمه شب بازی بود قاضی همزمان به اتهامات من و یک کلاه بردار اقتصادی رسیدگی می کرد . خدا می داند چند بار خنده ام گرفت ٬ من در دلم خوشحال بودم و می گفتم با این پرونده سازیها معلوم است که به حقم نمی رسم ولی مهم نیست در عوض با این مدارک می روم اونور آب پیش دوستان !

Anonymous said...

سلام خانم دیداری.
من از خبرنگارای ایسنایی هستم چن وقت پیش مستندی تو تلوزیون از اسکیموها دیدم مشتاق شدم بیشتر در موردشون بدونم دوستان وبلاگ شما رو معرفی کردن. بازم سر می زنم فقط عکسها باز نمی شن.

Anonymous said...

علت اینکه عکسها دیده نمی شود مربوط به فیل تر اینگ است
اگر خان دیداری بتوانند عکسها را در جای دیگری آپلود کنند خیلی خوب است
به عنوان مثال
http://www.bubbleshare.com/
خیلی خوب است

Anonymous said...

سلام دوست جونم. به سایتم بیا، تو رو به یلدا نویسی دعوت کرده ام. در مورد دوربین هم انگار کسی که ازش سوال کرده بودم منو سر کار گذاشته چون قرار بود کاتالوگ ها را برام ای میل کنه اما هنوز خبری نشده. از کسی دیگه می پرسم و حتما مفصل برات می نویسم. به امید دیدار

Anonymous said...

اونجا بوي وطن به مشام ميرسه يا نه ؟؟ طاقت فرسا نيست ؟؟ من كه حيرت كردم

Anonymous said...

وای چه با مزه
یعنی اونجا اینقدر باحاله..؟؟
همیشه دوست داشتم تجربه ش کنم..
موفق باشید...

Anonymous said...

سركار خانم ديداري لطفاً مطالب و وبلاگ خود را مزين به عكسهاي مختلف از طبيعت و مردم آن ديار فرمائيد.راستي اونجا چيكار مي كني كه دچار افسردگي نمي شي

Anonymous said...

salam axatoon az inja maloom nist. omidvaram ke hame chiz roobe rah bashe

Anonymous said...

نمي دانم چرا هر وقت وبلاگ شما را مي خونم حس مي كنم نوع ديگه اي از زندگي هم توي اين كره خاكي در جريانه... نوعي ناشناخته!!!؟

Anonymous said...

سلام ...![گل]

به مناسبت تولد سعید عزیزم [قلب] جشن کوچکی گرفتم و بدین وسیله از شما دعوت میکنم در جشن کوچک ما شرکت کنید[لبخند]

آدرس جشن : www.saeedeman.blogfa.com

منتظر حضور سبز شما هستیم[لبخند][گل]

((دیر بیاین کیک تموم میشه ها[نیشخند][زبان]))

Anonymous said...

سلام اکرم جان
خيلي وقته ازت خبري نيست
اميدوارم خبرهاي خوب خوب باشه که سرت شلوغه و آپ نمي کني .
دلم تنگ شده
ناهيد
naila81@gmail.com

Anonymous said...

خانم ديداري عزيز من مردم بيكار كه نيستن !هي به وبلاگت سر ميزنيم همون مطالب دوران اول زمين شناسي توش هست . به زبون خوش بيا يه چيزي بنويس