Feb 22, 2005

باز هم زلزله

هر زلزله ای مرا به یاد نمای کدر و غبار آلود بم و بوی تند اجساد ، می اندازد. باز هم زندگی پر جنب و جوش مردم کرمان ، رنگ مرگ گرفته است . تصاویر خانه های ویران شده روستای زرند را از یکی از شبکه های تلویزیون امریکا دیدم . در دلم آرزو کردم که ای کاش این بار دستان گرم و مهربان نیروهای امداد رسان ، زندگان بیشتری را از زیر خروارها آوار بیرون کشد. آرزو کردم که ای کاش این بار مدیریت بحران ما بهتر از قبل عمل کند و همه نهادها به کمک یکدیگر بیایند و نجات زندگی مدفون شدگان زیر آوارها و کمک رسانی به مجروحان ، تنها اولویت ذهنی و کاری آنها باشد نه اینکه بخواهند آنجا قدرت ظاهری خود را به رخ دیگر نهادها بکشند . چیزی که من در بم از نزدیک آن را مشاهده کردم که چگونه بعضی نهادها دنبال کاغذبازی های اداری شان بودند . شرایط زلزله شرایط اضطراری است . کاش همه نهادها فارغ از قدرت های سیاسی یا اقتصادی که در شرایط عادی دارند و بدور از تلاش برای اثبات حضور خود، به یاری همه آنهایی بشتابند که نیازمند کمک هستند

1 comment:

Anonymous said...

گاهي وقتها يه فاجعه مي تونه يه خاطره ي قشنگ و واسه آدم زنده كنه! خيلي امروز يادت بودم