Feb 16, 2005

Driving Snowmachine  Posted by Hello

2 comments:

Anonymous said...

سلام دوباره
من هرروز به تو سر ميزنم. حالا كه اونجا هستي بيشتر ازت باخبرم تا وقتي كه ايران بودي . راستي نزديك بود اينجا يه سوتي بدم و راجع به يكي از خاطره هامون بنويسم !!!! گرفتي ؟!!!!ا ضمنا ظاهرا آلاسكا اونقدر ها هم كه مي گفتي يكنواخت و خسته كننده نيست . اگه منظورت اينه كه حالا اولشه و بعدا يكنواخت ميشه ؛ بله درسته اما هرجا باشي بالاخره اين اتفاق مي افته. اگه دلت اومد به وبلاگ منم سر بزن ؛ به خدا كسي دستگيرت نمي كنه !!!!ا

Anonymous said...

واي اكرم خيلي باحال بود.خيلي
مي دوني سميرا وقتي عكست و ديد اولين حرفي كه زد چي بود؟ ! گفت : اِ اكرم چطور به سورتمه يه نفره راضي شده!!!!! ببين تو چقدر تابلويي
ولي خيلي باحال بود چقدر هم سورتمه راني بهت مياد
مي بوسمت